فلمینگ ،یک کشاورز فقیراسکاتلندی بود.
یک روز در حالی که به دنبال امرار معاش خانواده اش بود، از باتلاقی در آن نزدیکی صدای درخواست کمک را شنید،
وسایلش را بر روی زمین انداخت و به سمت باتلاق دوید. پسری وحشت زده که تا کمر در باتلاق فرو رفته بود، فریاد می زد و تلاش می کرد تا خودش را آزاد کند.

ادامه مطلب

داستان الکساندر فلمینگ

داستان دید محدود

داستان پیرمرد بیمار انتظار پسرش

داستان خاکسپاری حافظ

باتلاق ,فلمینگ ,بود، ,زده ,کمر ,وحشت ,در باتلاق ,کمر در ,تا کمر ,باتلاق فرو ,فرو رفته

مشخصات

آخرین ارسال ها

آخرین جستجو ها

مشاور و مدرس بازاریابی فروش و برند- مشاوره مدیریت-مدرس مذاکره CRM وب تخصصی مدرسه فوتبال و فوتسال بانوان کاسپین ( گرگان ) مطالب اینترنتی علی اصغر بشیری فرهنگ خاوری ها فروشگاه بزرگ و معتبر شاپ کالا دانلود جزوه هندسه یازدهم ریاضی وبلاگ تخصصی دانش آموزان کلاس نهم رعد لینک فارسی پايگاه خبري تحليلي فرزانگان اميدوار